موفقیت یعنی کمی نزدیکتر شدن از واقعیت به حقیقت. سادهتر میشود گفت کمی نزدیکتر شدن از وضعیت موجود (آنچه هست) به وضعیت مطلوب (آنچه شایسته است باشد). توجه کنیم، کمی نزدیکتر شدن! نه رسیدن به وضعیت مطلوب در کوتاهترین زمان ممکن! در اصطلاح عامیانه هم داریم که سنگ بزرگ نشانه نزدن است. تصور کنید شخصی نمره ۱۲ از برگه امتحانی خود گرفته است و تصمیم میگیرد برای دفعه بعد نمره بهتری بگیرد. دفعه بعد 14 میشود، این یعنی موفقیت! قرار نیست حتماً ۱۹ یا ۲۰ بگیرد تا فرد موفقی تلقی شود.
۵ گام برای رسیدن به موفقیت
هدفگذاری، برنامهریزی، شروع، پیگیری و ارزیابی پنج گام موفقیت است. مرحله اول مهمترین مرحله است. اینکه ما دقیقاً مشخص کنیم هدفمان چیست؟ در مورد برنامهریزی، یکی از اشکالاتی که در این مرحله با آن روبهرو میشویم این است که آرمانی و رؤیایی برنامهریزی میکنیم و توانایی و گنجایش خودمان را در نظر نمیگیریم. به اصطلاح با خودمان رودربایستی داریم.
به طور مثال فردی را در نظر بگیرید که میخواهد برنامهریزی برای درس و کارش داشته باشد. این طور برنامه میچیند که صبح بعد از خواندن نماز، نیم ساعت بدوم، بعد به خانه برگردم و دوش بگیرم، ساعت ۶:۳۰ صبحانهای مطابق با رژیم غذایی بخورم، یک ربع مطالعه کنم، ساعت ۷:۱۵ لباسم را اتو کنم و تا ساعت ۷:۳۰ آماده شوم برای رفتن. (فرض کنیم ساعت 5 تعطیل میشود).برای ساعت 6 به باشگاه بروم، تا ساعت 7 بعد به خانه برمیگردم، تا حدود ساعت 8 و بلافاصله دوش میگیرم. شام مختصری طبق رژیم غذایی میخورم. به اخبار نگاه میکنم و از ساعت 9 شب تا ۱۲ شب هم درس میخوانم.
این برنامه خیلی آرمانی و سالم و خوبی است که چیده شده و به اکثر کارهای روتین و مهم روزانه هم رسیدگی میشود! و تصمیم هم گرفته شده از شنبه شروع کند! این در صورتی است که این فرد ساعت ۸ صبح به زور بیدار میشود (که مسئله ورزش را خود به خود باید فاکتور گرفت!) حمام را دو روز در هفته میرود و لباسها و وسایلش را مادر و یا همسرش آماده میکند و صبحانه هم خورده و نخورده میرود سر کار یا سر کلاس.
در راه برگشت هم آنقدر خسته است که کسی جرأت نزدیک شدن به او را هم ندارد و هر زمان هم که بتواند در حال چک کردن پیغامها و مطالب دنیای مجازی است! شب هم بعد از خوردن یک شام مفصل و چک کردن دنیای مجازی نیمهشب به خواب میرود و درس خواندن را دوباره میگذارد از شنبه هفته بعد!
چنین شخصیتی با چنین سبک زندگی، آن برنامه زیبا و آرمانی را تنظیم میکند و از همان روز اول بسیاری از مواردی را که خودش چیده، فاکتور میگیرد! چرا؟ ایراد اینجاست که نخواسته به این باور برسد که برای تغییر به این بزرگی نیاز به یک باور است! باور در مورد شخصیتمان و تواناییهایمان!
سختترین مرحله هم مرحله سوم است. دو آفت شروع، تأخیر و تعجیل است. همه ما با جمله «باشه از شنبه» یا «باشه از اول ماه» کم و بیش آشنا هستیم! بسیاری از ناکامیها و عدم موفقیت ما به موقع شروع نکردن بوده است.
آفت دوم را هم کم و بیش با آن برخورد داشتهایم. میخواهیم ره یکساله را یکشبه طی کنیم و همین عجله ما سبب میشود نتیجه لازم برای رسیدن به وضعیت مطلوبمان را دچار مشکل کنیم.
مرحله چهارم هم از اهمیت بالایی برخوردار است. اینکه ما وقتی هدف و برنامهای داریم و این برنامه را شروع کردیم وسط راه رهایش نکنیم! هر کاری نیاز به پیگیری مستمر دارد تا به نتیجه مطلوبمان برسیم و در آخر بتوانیم این چهار مرحله را ارزیابی کنیم و بسنجیم نتیجهای را که میخواستیم به آن رسیدهایم یا نه. حال میخواهیم به تعریف تغییر بپردازیم.
تغییر یعنی چه؟
تغییر یعنی تکمیل نواقص گذشته و تصحیح خطاهای گذشته. به طور مثال شخصی برای اینکه مدرک ارشد خود را بگیرد تنها ارائه پروژهاش باقی مانده. این در صورتی است که با گرفتن مدرک ارشد میتواند ارتقاي شغلی بگیرد. با تکمیل این نقص این فرد تغییر کرده است.
در گذشته برخی اطلاعات ما درباره موضوع تربیت فرزند اشتباه بوده و با مطالعه و یا مراجعه به اساتید مرتبط با این تخصص میتوانیم اطلاعاتمان را تصحیح کنیم و در روند تربیت فرزندمان تغییر ایجاد کنیم.
اما برای تغییر دو قدم حیاتی لازم است. اول اینکه باور کنیم نقص یا خطایی داریم. دوم اینکه بخواهیم که تغییر کنیم. تغییر را باید از چه شخصی شروع کنیم؟ از خودمان! تا فردی خودش باور نداشته باشد و بعد نخواهد که تغییر کند هیچکس نمیتواند کمکی کند. به اصطلاح کسی که خودش را به خواب زده نمیتوان بیدار کرد.
در قرآن کریم در این باره آمده است: إن الله لا يغير ما بقوم حتى يغيروا ما بأنفسهم (خدا وضع و حال هیچ قومی را تغییر نخواهد داد مگر آنکه انسانها خودشان وضع و حال خودشان را تغییر دهند.) آیه ۱۱ رعد همچنین میفرماید: وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جميعا (هر کس نفسی را حیات بخشد، مثل آن است که همه مردم را حیات بخشیده) آیه ۳۲ مائده.
یک سؤال: زمانی که ما نتوانیم خودمان را تغییر دهیم، یعنی شخصیتی را که تمام و کمال میشناسیم و اراده کامل بر تغییرش داریم، چطور توقع داریم به طور مثال همسرمان و یا فرزند و حتی در مواقعی خانواده همسرمان را که نه اطلاع کاملی از درونشان (که شامل گذشته و حالشان میشود) و نه کنترلی بر آنها داریم، تغییر دهیم؟!
پس تغییر اول باید از خودمان شروع شود. چهار تغییر را در نظر داشته باشیم: تغییر در دانش، تغییر در نگرش، تغییر در روش، تغییر در توانش.
تغییر در دانش
بهروز باشیم! کتاب بخوانیم! همان طور که انسانهای جدیدی متولد میشوند، اندیشههای تازهای هم ایجاد می شود.
تغییر در نگرش
از چهارچوب ذهنی که خودمان برای خودمان ساختیم خارج شویم! نمیتوانم! نمیشود! همیشه همین بوده! و… از یک بُعد به مسائل نگاه نکنیم! در کنار نظراتمان، دیدگاههای دیگران را هم مد نظر بگیریم.
تغییر در روش
هر زمانی روش و متد خود را طلب میکند. با هر شخصی در زندگیمان باید روش درست در برخورد را انتخاب کنیم. روشهای تربیتی، روشهای کاری، روشهای ارتباط با خانوادهها و مردم و…
تغییر در توانش
تواناییهایمان را ارزیابی کنیم. استعدادهایمان را ظهور و بروز دهیم و پرورش دهیم. شاید توانایی ما در یک ورزش بالا باشد و یا در طراحی و هنر! و… خودمان را محدود به رشته تحصیلی که خواندیم نکنیم و یا شغلی که داریم.
نتیجهگیري
برای رسیدن به موفقیت لزومی ندارد که عالیترین و نهاییترین اتفاق برای ما بیفتد تا به موفقیت رسیده باشیم! کمی هم به وضعیت مطلوب نزدیک شده باشیم یعنی موفق بودیم، اما بدین معنا هم نیست که دست از تلاش بکشیم. تغییر را باید از خودمان شروع کنیم و تا زمانی که باور نداشته باشیم و نخواهیم تغییر کنیم هیچکس نمیتواند کمکی کند.